گفتم:میری؟ گفت:آره گفتم:منم بیام؟ گفت:جایی که من میرم جای 2 نفره نه 3 نفر گفتم:برمی گردی؟ فقط خندید..... اشک توی چشمام حلقه زد سرمو پایین انداختم دستشو زیر چونم گذاشت و سرمو بالا آورد گفت:میری؟ گفتم:آره گفت:منم بیام؟ گفتم:جایی که من میرم جای1 نفره نه 2 نفر گفت:برمی گردی؟ گفتم:جایی که میرم راه برگشت نداره من رفتم اونم رفت ولی اون مدتهاست که برگشته وبا اشک چشماش خاک مزارمو شستشو میده .
سلام مخصوص خدمت بازدید کننده های محترم خوش امدید ببخشید که دیر به دیر اپ میکنم امروز اپ کردم نظراتتون رو برام بنویسید در قسمت نظرات تا منو برای بهتر نوشتن هدایت کنین امید وارم راضی باشین از دست نوشته هاااا
نظر یادتون نره هاااااااااا
راستی اگه کسی خواست نویسندگی کنه تو این وب تو نظراتش برام بنویسه
به ماه که خیره می شوی خورشید حسودی اش می شود.. سایه ی روشنای چشمانت عجیب روی سرش سنگینی میکند لبخند ماه را ببین! به گمانم عاشقت شده باشد... نگاه کن! خورشید آتش گرفت... من می ترسم.. نکند همین روزها کمر به قتل چشمانت ببندد!
برو ای دوست ، برو ! برو ای دختر پالان محبت بر دوش ! دیده بر دیده ی من ، مفکن و نازم مفروش .. من دگر سیرم ... سیر .. ! بخدا سیرم از این عشق دو پهلوی تو پست ! تف بر آن دامن پستی که ترا پروردست ! کم بگو ، جاه تو کو ؟ ! مال تو کو ؟ ! برده ی زر ! کهنه رقاصه ی وحشی صفت ، زنگی خر ! گر طلا نیست مرا ، تخم طلا ! ... مردم من ! زاده ی رنجم و پرورده ی دامان شرف آتش سینه ی صد ها تن دلسردم من ! دل من چون دل تو صحنه ی دلقکها نیست ! دیده ام مسخره ی خنده ی چشمکها نیست ! دل من مأمن صد شور و بسی فریاد است! ضربانش ، جرس قافله ی زنده دلان طپش طبل ستم کوب ، ستم کوفتگان { تک تک } ساعت ، پایان شب بیداد است! دل من ، ای زن بدبخت هوس پرور ، پست ! شعله ی آتش { شیرین } شکن { فرهاد } است ! حیف از این قلب ، از این قبر طرب پرور درد که به فرمان تو ، تسلیم تو جانی کردم حیف از آن که با سوز شراری ، جانسوز پایمال هوس هرزه و آنی کردم در عوض با من شوریده ، چه کردی ؟ نا مرد ! { نا زن ! } دل بمن دادی ؟ نیست ؟ صحبت از دل مکن ، این لانه ی شهوت ، دل نیست ! دل سپردن اگر اینست ! که این مشکل نیست ! هان ! بگیر ، این دلت : از سینه فکندیم بدر ! ببرش دور ببر
کمی مرا نگاه کن و پس از آن ...هیچ نگران نباش پشت این پنجره ...چشمانم در التماس شب گیراست و آسمان نگاهت بسوی کاکتوسی سرکش باز میماند از چرخش پشت این پنجره یک بیقرار...میشمارد خاطراتت را نگران من نباش...من به دلتنگی خیالم عادت دارم
وﻗﺘﻲ دﺳﺘﺎم ﺧﺎﻟﻲ ﺑﺎﺷﻪ
وﻗﺘﻲ ﺑـﺎﺷـﻢ ﻋـﺎﺷﻖ ﺗﻮ
ﻏﻴﺮ دل ﭼﻴﺰی ﻧﺪارم
ﻛﻪ ﺑـﺪوﻧـﻢ ﻻﻳـﻖ ﺗﻮ
دﻟـﻤـﻮ از ﻣـﺎل دﻧـﻴـﺎ
ﺑﻪ ﺗﻮ ﻫﺪﻳﻪ داده ﺑﻮدم
ﺑـﺎ ﺗﻤـﻮم ﺑـﻲ ﭘﻨﺎﻫﻲ
ﺑﻪ ﺗﻮ ﺗﻜﻴﻪ داده ﺑﻮدم
ﻫـﺮ ﺑـﻼﻳـﻲ ﺳﺮم اوﻣﺪ
ﻫﻤﻪ زﺟﺮی ﻛﻪ ﻛﺸﻴﺪم
ﻫﻤﻪ رو ﺑﻪ ﺟﻮن ﺧﺮﻳﺪم
وﻟـﻲ از ﺗـﻮ ﻧـﺒـﺮﻳـﺪم
ﻫﺮﺟﺎ ﺑـﻮدم ﺑﺎ ﺗﻮ ﺑﻮدم
ﻫﺮﺟﺎ رﻓﺘﻢ ﺗﻮ رو دﻳﺪم
ﺗﻮ ﺳﺒﻚ ﺷﺪن ﺗﻮ روﻳﺎ
ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﺑﻪ ﺗﻮ رﺳـﻴﺪم
اﮔﻪ اﺣﺴﺎﺳﻢ و ﻛﺸﺘﻲ
اﮔﻪ از ﻳـﺎد ﻣـﻨﻮ ﺑﺮدی
اﮔﻪ رﻓـﺘﻲ ﺑـﻲ ﺗﻔﺎوت
ﺑﻪ ﻏﺮﻳـﺒﻪ ﺳـﺮ ﺳﭙﺮدی
ﺑﺪون اﻳـﻨﻮ ﻛﻪ دل ﻣـﻦ
ﺷﺪه ﺟﺎدو ﺑﻪ ﻃﻠﺴﻤﺖ
ﻳـﻜﻲ ﻫـﺴﺖ اﻳﻨﻮر دﻧـﻴـﺎ
ﻛﻪ ﺗﻮ ﻳﺎدش ﻣﻮﻧﺪه اﺳﻤﺖ
ﻫـﺮ ﺑـﻼﻳـﻲ ﺳﺮم اوﻣﺪ
ﻫﻤﻪ زﺟﺮی ﻛﻪ ﻛﺸﻴﺪم
ﻫﻤﻪ رو ﺑﻪ ﺟﻮن ﺧﺮﻳﺪم
وﻟـﻲ از ﺗـﻮ ﻧـﺒـﺮﻳـدم
وﻗﺘﻲ دﺳﺘﺎم ﺧﺎﻟﻲ ﺑﺎﺷﻪ
وﻗﺘﻲ ﺑـﺎﺷـﻢ ﻋـﺎﺷﻖ ﺗﻮ
ﻏﻴﺮ دل ﭼﻴﺰی ﻧﺪارم
ﻛﻪ ﺑـﺪوﻧـﻢ ﻻﻳـﻖ ﺗﻮ
دﻟـﻤـﻮ از ﻣـﺎل دﻧـﻴـﺎ
ﺑﻪ ﺗﻮ ﻫﺪﻳﻪ داده ﺑﻮدم
ﺑـﺎ ﺗﻤـﻮم ﺑـﻲ ﭘﻨﺎﻫﻲ
ﺑﻪ ﺗﻮ ﺗﻜﻴﻪ داده ﺑﻮدم
ﻫـﺮ ﺑـﻼﻳـﻲ ﺳﺮم اوﻣﺪ
ﻫﻤﻪ زﺟﺮی ﻛﻪ ﻛﺸﻴﺪم
ﻫﻤﻪ رو ﺑﻪ ﺟﻮن ﺧﺮﻳﺪم
وﻟـﻲ از ﺗـﻮ ﻧـﺒـﺮﻳـﺪم
ﻫﺮﺟﺎ ﺑـﻮدم ﺑﺎ ﺗﻮ ﺑﻮدم
ﻫﺮﺟﺎ رﻓﺘﻢ ﺗﻮ رو دﻳﺪم
ﺗﻮ ﺳﺒﻚ ﺷﺪن ﺗﻮ روﻳﺎ
ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﺑﻪ ﺗﻮ رﺳـﻴﺪم
اﮔﻪ اﺣﺴﺎﺳﻢ و ﻛﺸﺘﻲ
اﮔﻪ از ﻳـﺎد ﻣـﻨﻮ ﺑﺮدی
اﮔﻪ رﻓـﺘﻲ ﺑـﻲ ﺗﻔﺎوت
ﺑﻪ ﻏﺮﻳـﺒﻪ ﺳـﺮ ﺳﭙﺮدی
ﺑﺪون اﻳـﻨﻮ ﻛﻪ دل ﻣـﻦ
ﺷﺪه ﺟﺎدو ﺑﻪ ﻃﻠﺴﻤﺖ
ﻳـﻜﻲ ﻫـﺴﺖ اﻳﻨﻮر دﻧـﻴـﺎ
ﻛﻪ ﺗﻮ ﻳﺎدش ﻣﻮﻧﺪه اﺳﻤﺖ
ﻫـﺮ ﺑـﻼﻳـﻲ ﺳﺮم اوﻣﺪ
ﻫﻤﻪ زﺟﺮی ﻛﻪ ﻛﺸﻴﺪم
ﻫﻤﻪ رو ﺑﻪ ﺟﻮن ﺧﺮﻳﺪم
وﻟـﻲ از ﺗـﻮ ﻧـﺒـیدم
@@@@@@@@
دلم گرفته ،
کجایی که سرم را
بگذارم بر روی شانه هایت ،
تا پی ببرم به آن دل پر از نیازت ،
تا تو را در میان بگیرم ،
تا همانجا در آغوشت برایت بمیرم…
گرفته دلم ،
کجایی که آرامم کنی ،
کجایی که این غم یخ زده
را در دلم آب کنی
گرفته دلم ،
کجایی که به درد دلهایم
گوش کنی ،
کجایی که مرا با بوسه ه
ایت گرم کنی…
نیستی
و من در حسرت این لحظه
ها نشسته ام ،
نیستی
و من بیشتر از همیشه
خسته ام
در لا به لای برگهای زندگی ،
نیست برگی که از تو
ننوشته باشم ،
نیست روزی که از تو
نگفته باشم
امروز آمد و از تو گفتم ،
نبودی
و اشک از چشمانم ریخت
و در همان گوشه نشستم ،
دلم خالی نشد
و گرفته دلم ،
کجایی که دلم به سراغت
بیاید گلم؟
نیستی
و حتی سراغی از دلم
نمیگیری ،
یک روز نباشم که تو مثل
من نمی میری….
نمی بینی چشمهایم را ،
نمی مانی تا دلم را ،
به نقطه خوشبختی
برسانی ،
مرا به جایی آرام بکشانی
تا خیالم راحت باشد
از اینکه همیشه تو را
خواهم داشت
نمی خواهی دلم را ،
نمی دانی راز درونم را ،
نمی گذاری تا مثل گذشته
دلم تنها به تو خوش باشد ،
هیچ غمی در قلبم
ننشسته باشد ،
اگر اشک از چشمانم
می ریخت
یکی مثل تو در کنارم
نشسته باشد ،
تا پاک کند اشکهایم را ،
تا زیبا کند
لحظه هایمان را…
گرفته دلم ،
کجایی که سرم را بگذارم
بر روی شانه هایت ،
تا پی ببرم به آن دل
پر از نیازت ،
تا تو را در میان بگیرم ،
تا همانجا در آغوشت
برایت بمیرم…
نیستی
و من حتی در حسرت
آغوش سرد توام ،
نیستی
و من حتی منتظر
بهانه های توام
کاش بودی
من مثل قطره بارانی ام
که در کویر خشک دلت
عذاب می کشد ،
طعم تلخ بی محبتی
ها را می چشد …
گرفته دلم ، کجایی
که آرامم کنی…
@@@@@@@@@
حتی عکستم ندارم که
بذارم روبروم...
اونقدر نگاش کنم تا
بشکنه بغض گلوم...
میگویند گریه نکن ....
گریه کار مرد نیست....
خدایا چه میشنوم؟؟؟؟
مگر میشود انسان بود؛
دل داشت؛
لبریز احساس بود،
اما گریه نکرد؟؟؟؟
مگر میشود چشم داشت
فقر دید.....درد دید....
پستی و نامردی دید...
هر آن دل تنگ دید....
اما گریه نکرد؟؟
گریه من نه از ناتوانی
گاه از بی تابی..
.دلتنگی ....
وگاه تنهاییست.....
چشمه اشک من
از نامردمی جاریست.
اینجا به گریه مرد
طعنه میزنند.....
اشک چشمم
جاریست...
خدایا....
از این پس اشک
چشمم را فقط
تو خواهی دید....
دل سنگ نخواهم شد...
خسته ام از این دنیا ......
هر دم گریه باید کرد.....
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
عاشقی و
آدرس
perans2000.LXB.ir لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.